هر شخص به فراخور علم، دانش، مهارت، تجربه و ویژگی های شخصیتی خود می تواند از حداقل یکی از این روش ها و حداکثر از هر چهار روش درآمد داشته باشد. کسب درآمد از طریق هر کدام از این روش ها نشان دهنده نوعی خاصی از شخصیت مالی است که در انسان غالب شده است. برای توضیحات بیشتر ادامه مطلب را مطالعه کنید.
شاید بزرگترین ویژگی اشخاص کارمند این باشد که آنها در ابتدا و قبل از هر اولویت دیگر، به دنبال امنیت و ثبات هستند. آنها دغدغه هایشان این است که در زمان مشخص درآمد مشخصی داشته باشند ، هر چند که آن درآمد یک آب باریکه باشد. به این ترتیب آنها امنیت نسبی دارند و می توانند متناسب با میزان درآمدی که دارند برنامه ریزی نمایند.
منظور از کسب و کارهای کوچک همان مغازه های سنتی است. در این نوع از کسب و کارها، کاسب ها افرادی هستند که ریسک بیشتر نسبت به کارمندان پذیرفته اند و از آنها جلوتر رفته اند. اما نهایتاً ریسکی که پذیرفته اند محدود است و بنابراین آنها فقط در مدار مشخص و تا سقف معینی می توانند پیشرفت کنند. بزرگترین ترس آنها از رقیبان است. صاحبان کسب و کارهای کوچک نمی خواهند و نمی توانند که جای خود را به کسی دیگر بدهند. در نتیجه ممکن است حتی شاگردان خود را عوض کنند، چون به این باور دارندکه اگر شاگردشان فوت کوزه گری را یاد بگیرند، ممکن است بعد از مدتی تهدید بر علیه خود باشند.
هر دوی روش های درآمدزایی کارمندی و کسب و کار خُرد که توضیح داده شد محدودیت هایی دارند. مهمترین این محدودیت ها شامل محدودیت زمانی (۲۴ ساعت در روز) و در نتیجه محدودیت درآمدی هستند. کارمندان زمان خودشان را می فروشند و در ازای آن درآمد کسب می کنند. این امر برای کسب و کارهای کوچک همانند مغازه داران نیز صدق می کند. آنها تا زمانی درآمد دارند که در محل کسب و کار خود حضور فیزیکی و فعالیت داشته باشند. در نتیجه این محدودیت ها سبب می شود که اشخاص نتوانند از یک حدی بزرگتر شوند.
اما اشخاصی که کسب و کارهای بزرگ دارند، افرادی هستند که تفاوت هایی نسبت به دو گروه قبلی دارند. اولویت آنها آزادی است: آزادی مالی ، ازادی زمانی ، آزادی انتخاب و عملکرد. به همین منظور سعی می کنند یک سیستم را به وجود بیاورند و فعالیت خود را در این قالب انجام دهند. آنها در این سیستم افرادی بسیار باهوشی را استخدام می کنند تا آن افراد برایشان کار کنند و سیستم را جلو ببرند. غالباً متخصصین دانشگاهی که به دنبال امنیت می گردند، جایگاه کارمندی را برای مالکان کسب و کارهای بزرگ پر میکنند (به این ترتیب هر دو طرف به آنچه می خواهند می رسند). صاحبان کسب و کارهای بزرگ دارای ویژگی های یک شخص کارآفرین می باشند. آنها با ریسک پذیری و قبول مسئولیت زیاد، در شرایطی که تضمینی برای موفقیت وجود نداشته است شروع به کار کرده اند تا ارزشی را خلق کنند. همچنین با خلق یک سیستم کاری، انجام فرآیندهای کاری را هر چه بیشتر به سمت خودکار شدن هدایت کرده اند. به این ترتیب بعد از مدتی تلاش سخت آنها به آزادی می رسند.
هر شخصی که بتواند از پولش کار بکشد و کسب در آمد کند می تواند در این گروه قرار بگیرد. می تواند پول خود را در بازارهای سرمایه بگذارد، در بازار املاک سرمایه گذاری کند و … کارهای مختلفی که انجام دهد تا میزان پولش را افزایش دهد و یا درآمد پایدار غیر فعال برای خود بوجود آورد. منظور از درآمد غیر فعال درآمدی که برای بدست آوردن آن نیازی به فعالیت کردن نیست، مانند درآمد حاصل از اجاره ملک.
نکته حائز اهمیت این است که الزاماً این طور نیست که هر شخص فقط بتواند از یکی از روش های مدل درآمدی، درآمد داشته باشد. ممکن است یک شخص کارمند باشد ولی سرمایه گذاری هایی نیز انجام دهد و از آنها درآمد خلق کند. همچنین ممکن است یک شخص کسب و کاری کوچک داشته باشد و همزمان نیز کارمند نیز باشد.
اگر از منظر مالی بخواهیم نگاه کنیم، مقصد نهایی همه باید به سمت سرمایه گذاری باشد. تا جایی که سرمایه گذاری ها به عمل بیاید و برای ما تولید درآمد غیر فعال کند. این درآمد در وهله اول باید از هزینه های جاری بیشتر باشد، در نتیجه می توانیم نیاز مالی را از خود دور کنیم، استرس های مالی را از بین ببریم و به آزادی نسبی که می خواهیم برسیم.
حتماً متوجه شده اید که ما به عنوان یک کارآفرین به دنبال راه اندازی کسب و کاری هستیم که مانند روش درآمدی سوم ( کسب و کارهای بزرگ ) بتواند به صورت خودکار فعالیت کند تا به این ترتیب بتوانیم برای خود استقلال و آزادی عملکردی، مالی، زمانی و … بدست آوریم.